گیر افتادم (کتاب های جولیا)
کتاب کودک گیر افتادم کتابی مناسب کودکانی است که مورد آزار و سواستفاده جنسی از جانب اطرافیان قرار گرفتهاند. این کتاب کمک میکند تا این کودکانِ آسیب دیده بتوانند از احساس گناه رهایی یابند و اعتماد به نفس خود را بازیابند. کتاب همچنین برای پیشگیری از سواستفادههای جنسی در کودکان مناسب است و آنها را نسبت به خطرهایی که ممکن است وجود داشته باشد آگاه میکند.
رده سنی : 7 تا 12 سال
انتشارات : نردبان
موضوع : تربیت جنسی
کتاب کودک گیر افتادم یک کتاب داستان مفید و کاربردی در جهت آموزش حفظ حریم جنسی به کودکان است. سوءاستفاده جنسی از کودکان مسئلهای است که در سالهای اخیر تمرکز ویژهای روی آن شده. پژوهشها میگویند کودکانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، آسیبهای روانی بزرگی را متحمل میشوند و این آسیبها آیندهی زندگی آنها را با مخاطره روبه رو میکند. روانشناسان بر این باورند که آموزش دادن بهترین راه پیشگیری از آزار و اذیت جنسی کودکان است. کودکان باید یاد بگیرند که چگونه خود را از استثمار جنسی برهانند و نگذارند کسی از آنها سوءاستفاده کند. این کتاب با شیوهای ساده و روان، کمک میکند تا کودکان به گونهای با رعایت حریم خصوصی و آزار جنسی آشنا شوند که باعث ترس و اضطرابشان نشود و ذهنشان را مشوش نکند. مخاطب این کتاب با خواندن این داستان، میآموزد که چطور خود را از تلههای جنسی نجات دهد. کتاب کودک گیر افتادم، علاوه بر کودکان عادي، مناسب کودکاني که مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند نیز میباشد. این کودکان آسیب دیده با مطالعه این کتاب یاد میگیرند که خود را سرزنش نکنند و عزت نفسشان را بالا نگه دارند.
در انتها نیز کتاب در بخشهای مختلف مطالبی را برای والدین، مشاوران و والدین مطرح میکند تا علاوه بر ایجاد آشنایی، راهکارهایی را برای شناسایی متجاوز جنسی و حفظ حریم خصوصی کودکان، ارائه دهد.
خلاصهی کتاب کودک گیر افتادم:
داستان کتاب کودک گیر افتادم در مورد پسربچهای است که برای بازی به خانه دوستش فرانک رفته بود. فرانک باحال ترین آدم بزرگی بود که او تا آن موقع دیده بود. پسرک داستان در خانه فرانک هر بازی رایانهای را که دوست داشت میتوانست انجام دهد. اما رفته رفته فرانک نقشهی خود را پیش میبرد و کارش را با پیشنهاد یک نوشیدنی مشکوک شروع میکند. فرانک برای پیش بردن اهداف خود پسربچه را تهدید میکرد و پسرک ناچار میشد از روی ترس او را همراهی کند. اما این همهی ماجرا نبود. پیشنهاداتی که فرانک به پسرک میداد بیشتر و بیشتر میشد و پسرک همچون پروانهای که در تار عنکبوتی گیر افتاده باشد، نمیتوانست خود را از دام نجات دهد. در آخر اما تصمیم درست را میگیرد، تا علاوه بر خود، بتواند بچههای دیگر را هم از این دام باخبر سازد.