ترس از دکتر رفتن در کودکان (دلایل و روش برخورد)+معرفی کتاب
16 دی 1403ترس از دکتر رفتن در کودکان
ترس از دکتر رفتن یکی از رایجترین نگرانیها در کودکان است که میتواند به دلایل مختلفی مانند تجربههای ناخوشایند گذشته، ناآگاهی از فرآیند درمان، یا ترس از درد ایجاد شود.
این ترس طبیعی است، اما با اقدامات صحیح میتوان آن را کاهش داد و به کودک کمک کرد تا با آرامش به دکتر مراجعه کند.
ترس کودک از دکتر
ترس از دکتر در کودکان احساسی طبیعی است که اغلب به دلیل ناشناخته بودن محیط درمانی، تجربههای قبلی ناخوشایند یا نگرانی از درد ایجاد میشود.
این ترس اگر به درستی مدیریت نشود، میتواند باعث مقاومت کودک در مراجعه به پزشک شود.
با کمی صبر و خلاقیت میتوان این اضطراب را کاهش داد و تجربه مثبتی برای کودک ایجاد کرد.
دلایل اصلی ترس از دکتر رفتن در کودکان
- تجربه دردناک قبلی: مثل تزریق واکسن یا معاینه ناراحتکننده.
- ناشناخته بودن محیط و ابزار پزشکی: صداها و ابزارهای جدید ممکن است کودک را مضطرب کنند.
- خیالات کودکانه: کودکان ممکن است تصور کنند دکتر "آسیب" میزند یا خطری در پیش است.
- مشاهده نگرانی والدین: اضطراب یا نگرانی والدین میتواند به کودک منتقل شود.
بهترین روش برخورد با ترس کودک از دکتر رفتن
ترس کودک از دکتر رفتن دلایل مختلفی دارد. از جملهی این دلایل میتوان به ناشناخته بودن محیط مطب دکتر برای کودک اشاره کرد.داشتن تجربههای ناخوشایند قبلی مثل آمپول و خوردن داروهای بدمزه از دیگر دلایل این موضوع است.
همچنین کودک ممکن است از همسالان خود چیزهای ترسناکی در این مورد شنیده باشد.
با درک دلیل ترس کودک از پزشک و استفاده از روشهایی مانند بازی و خواندن کتاب قصه میتوان کودک را در غلبه بر این ترس یاری کرد.
فهرست کتابهایی برای ترس کودک از دکتر رفتن
- هر کسی شغلی داره (دکتر)
- از دکتر می ترسی؟
- دورا به دکتر می رود
- شیرها از آمپول نمی ترسند
- فیل و فیگی ـ عچو
- دل درد هاپو
- جورج سرما می خورد ـ دنیای پپا
- وقتی سارا مریض می شود
- آن مان نباران، شیمو می ره بیمارستان
- کاملیا ـ نمی خواهم به دکتر بروم
آشنایی با شغل پزشک جهت رفع ترس کودکان
ترس کودک از دکتر رفتن بیش از هر چیزی در ناآگاهی کودک نسبت به شغل پزشک ریشه دارد.به همین منظور اولین و مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کنید، آشنا کردن کودک با مفهوم پزشک و نقش او در درمان بیماریهاست.
قرار نیست این اطلاعات را مثل یک دایرهالمعارف در اختیار کودک قرار دهید.
کودک میتواند این آگاهی را در خلال گوش کردن به یک قصه یا دیدن کارتون کسب کند.
شما هم سعی کنید اطلاعات آمده در قصهها را کاملتر کنید و از پزشک تصویری کمککننده و مهربان برایش ایجاد کنید.
کتاب هر کسی شغلی داره
«دلم میخواد یه روزی / منم یه دکتر بشمتو دفترم با مداد / عکس مطب میکشم»
هر کسی یه شغلی داره (دکتر) یکی از کتابهای مفید در زمینهی رفع ترس کودک از دکتر رفتن است.
در این کتاب کودک در قالب یک شعر با شغل پزشک و کارهایش آشنا میشود.
یکی از اتفاقات جالب کتاب علاقهمند شدن شخصیت کتاب به شغل دکتر است که نزدیکی و اعتماد بیشتری را در کودک نسبت به پزشک ایجاد میکند.
در کتاب از تصاویری جذاب استفاده شده که محیط مطب و تعامل پزشک و کودک را در فضایی دلنشین به کودک نشان داده و به دنبال ایجاد احساس خوب نسبت به دکتر رفتن در اوست.
بازگشت به فهرست کتابها
با کودکی که بیمار شده و از رفتن به مطب پزشک میترسد چگونه برخورد کنیم؟
هراس و اضطراب یکی از واکنشهای معمول کودک در هنگام مراجعه به پزشک است.
این ترس میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد. برای مثال کودک ممکن است از نیاز به خوردن داروهای بدمزه احساس اضطرب کند.
از دیگر تجربههایی که در ذهن کودک ممکن است استرس ایجاد کند میتوان به نیاز به درآوردن لباس و احساس خجالت، ترس از آمپول و ... اشاره کرد.
از این رو بسیار مهم است که در برخورد با ترس کودک از دکتر رفتن، صبورانه رفتار کرده و اعتماد او را جلب کنیم.
صحبت کردن از تجربههایی که در زمان کودکی داشتید یکی از راههای ایجاد اطمینان در کودک است.
کتاب از دکتر میترسی؟
«دکتر چکار میکند؟دکتر میگوید: «تب داری.»
بعد توی گوشهایم را نگاه میکند.
گلویم را نگاه میکند.
دکتر میگوید: «باید استراحت کنی»
بابا داروهایم را میخرد.»
این کتاب از ابزار قدرتمند آگاهسازی برای رفع ترس استفاده میکند. جالب است که در طول هیچ مکالمهای توضیحی وجود ندارد.
هیچ تلاشی برای رفع ترس و نگرانی کودک درون قصه انجام نمیشود.
در مقابل این تنها کودک است که احساسات خود را پیرامونی نگرانیاش با خواننده در میان میگذارد.
در شرایطی که ریشهی ترس کودک از دکتر رفتن از بیاطلاعی و اضطراب بابت چیزهای ناشناخته و اتفاقات احتمالی است،
خواندن این کتاب به خوبی میتواند کودک را بدون هیچ قضاوتی با آن شرایط روبهرو کند و اجازه میدهد کودک در قالب جملات کوتاه و تصاویر آن را تجربه کند.
بازگشت به فهرست کتابها
برای رفع ترس کودک از پزشک آگاهیهای لازم را در اختیارش قرار دهید
ترس از ناشناختهها از مهمترین انواع ترس است و محدود به کودکان هم نمیشود.بسیاری از ترسها حتی در بزرگسالی از ناشناخته بودن یک موقعیت یا مکان نشات میگیرند.
همانطور که پیشتر نیز اشاره کردیم ایجاد آگاهی از کاربردیترین ابزار برای رفع ترس کودک از دکتر رفتن است.
کودک در مطب با پروسهی ناآشنای معاینه مواجه میشود. وسایلی همچون فشارسنج، تبسنج و ... هم میتوانند برای او استرسزا باشند.
از این رو آشنا کردن کودک با اتفاقاتی که در مطب میافتد و توضیح هر یک از آنها میتواند در کودک اعتماد ایجاد کند.
برای این منظور میتوانید کودک را همراهی کنید و اجازه دهید دکتر ابتدا شما را معاینه کند.
کتاب دورا به دکتر میرود
«حالا وقت آن رسیده که دکتر بیاید و من را معاینه کند.اول با گوشی به صدای قلبم گوش میدهد.
بعد میگذارد من به این صدا گوش بدهم!
تاپ، تاپ، تاپ، قلب تو چه صدایی میدهد؟»
در این کتاب قصه، دورا کودک را همراه خود به مطب دکتر میبرد. نکتهی جالب اینجاست که دورا در این قصه مریض نیست، بلکه فقط برای اینکه معاینه شود به پزشک مراجعه میکند.
این امر موضوع مهم مراقبت از سلامتی و پیشگیری را به کودک یادآوری میکند.
استفاده از تصاویر در هر صفحه برای نشان دادن جزئیات مورد نظر نویسنده یکی از نقاط قوت کتاب است.
کودک با مشاهدهی این تصاویر و شنیدن گفتههای دورا با تجهیزات پزشک، محیط مطب و همچنین فرآیند معاینه آشنا میشود.
توصیفات کتاب از مطب پزشک و اتاق انتظار آن که مملو از دیگر بچهها، اسباببازی و ... است میتواند در کودک احساس خوبی نسبت به این مکان ایجاد کند و از ترس کودک از دکتر رفتن بکاهد.
بازگشت به فهرست کتابها
چگونه به کودک کمک کنیم تا هنگام مراجعه به پزشک اضطراب کمتری داشته باشد؟
راههای زیادی برای کمک کردن به کودکی که از مراجعه به پزشک میترسد وجود دارد. یکی از این راهها انجام بازیست.کودکان در هنگام بازی عمیقترین احساسات خود را ابراز میکنند و چیزهای فراوانی را در زمان بازی کردن میآموزند.
برای مثال شما میتوانید با یک بازی نمایشی کوتاه به دنبال درک احساسات کودک و یا ایجاد موقعیتهایی برای دوباره فکر کردن به این احساسات باشید.
میتوانید پزشک باشید و کودک خود را معاینه کنید و از او سوالاتی دربارهی احساساتش بپرسید.
همچنین میتوانید نقش پزشک را به کودک بدهید و بگذارید که شما را معاینه کند. این بازی کودک را با فضای مورد نظر بیشتر آشنا میکند و ترس کودک از دکتر رفتن را کاهش میدهد.
کتاب شیرها از آمپول نمیترسند
«دکتر چراغ را روشن کرد و دهان و گوشهایم را نگاه کرد.«گوشهای تو کوچک هستند. کانگورو گوشهای بزرگی دارد، بنابراین فکر میکنم تو کانگورو نباشی.»
«دکتر از من خواست علامتهای روی دیوار را بخوانم و گفت: «تو عقاب بودی و من نمیدانستم بال هم داری؟» گفتم: «من عقاب نیستم.»
دکتر چراغی را توی چشمم روشن کرد و از من خواست بالا و پایین را نگاه کنم.
او گفت: «چشمهایت عالی هستند. شرط میبندم تو در بازی قایمموشک میتوانی موش را پیدا کنی.»
این کتاب نیز همچون موارد قبل در قالب یک داستان به بررسی و واکاوی احساسات و نگرانیهای کودک در هنگام مراجعه به پزشک میپردازد.
کتاب به یکی از ترسهای مهم کودکان یعنی ترس از آمپول اشاره دارد.
اتفاق جالبی که در این کتاب رقم میخورد، برخورد خلاقانهی پزشک با کودک و نگرانی او در مراحل مختلف معاینه است.
دکتر در هر مرحله از معاینه مولی را به یکی از حیوانات جنگل تشبیه میکند و در نهایت با تبدیل او به شیر، او را به شجاعت بیشتر و نترسیدن از آمپول تشویق میکند. مکالمههای کتاب نقش مهمی در ایجاد احساس مثبت نسبت به پزشک و داشتن تصویری مهربان و دوستداشتنی در ذهن کودک ایفا میکنند و از ترس کودک از دکتر رفتن میکاهند.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب آن، مان، نباران شیمو میره بیمارستان
«چند روزه پای شیمو / آویزونه به یک بندمیآد پیشش پرستار / همیشه با یه لبخند
او با خودش همیشه / دارو و آب میآره
خرس و شیمو میدونن / هر دوشونو دوست داره»
کتاب آن، مان، نباران شیمو میره بیمارستان یکی از کتابهای مجموعه ترانههای شیمو است.
در این کتاب شعر، داستان بیمار شدن و دکتر رفتن شیمو را میخوانیم.
داستان قصه در قالب یک شعر و تصاویر مختلف به توصیف موقعیت شیمو و مراحل معاینه و درمان او میپردازد.
شیمو که پایش شکسته چند روز در بیمارستان بستری بوده و ما داستان مراقبت پرستاران از او را میخوانیم.
در پایان شیمو پس از درمان با خوشحالی و با عصاهای جدیدش از به خانه برمیگردد.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب دل درد هاپو
«هاپو زیر پتو رفت و دراز کشید. ولی سر و صدای زیادی از بیرون میآمد و او نمیتوانست استراحت کند.هاپو بلند شد و از پنجره بیرون را نگاه کرد. صدا از باغ همسایهشان، دمدراز میآمد.
سبزک و دمدراز گرگم به هوا بازی میکردند و تپلی هم مشغول تاببازی بود. همه میخندیدند و خوشحال بودند.
دوستهای هاپو او را از پشت پنجره دیدند و گفتند: «بیا بازی هاپو.»
هاپو گفت: «دلم درد میکند، ولی کمکم دارد بهتر میشود.»»
در این کتاب که یکی از کتابهای مجموعه هاپو و دوستانش است، داستان دل درد هاپو را میخوانیم.
این کتاب با دیگر مواردی که در این مقاله معرفی کردیم متفاوت است و به مقولهی ترس کودک از دکتر رفتن نمیپردازد، بلکه در این کتاب به شکلی مستقیم با مقولهی بیماری و نگرانی بچهها از مواجهه با آن پرداخته میشود.
یکی از محورهای اصلی کتاب مراقبت از خود و استراحت در هنگام بیماریست.
درک این موضوع از سوی کودکان که در هر شرایطی به دنبال بازی کردن و فرار از استراحت هستند بسیار مهم است.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب فیلی و فیگی _ عچووو!!
«فکر نکنم به فیگی حساسیت داشته باشی.به گربهها هم حساسیت نداری.
به نظر من تو سرما خوردی.
سرما خوردم؟!!
بله، مریض شدی.
هورااا! من مریضم!!!»
این داستان تصویری، قصهی فیلی را برای بچهها بازگو میکند. فیلی که مدام عطسه میکند با خودش فکر میکند که به دوستش حساسیت دارد.
به همین دلیل نگران دوستی خود با فیگی است. این برخورد خلاقانه با علائم بیماری و در نهایت تشخیص سرماخوردگی از سوی دکتر موقعیت متفاوتی را ایجاد میکند.
شادی فیلی از اینکه سرما خورده است و بهزودی خوب میشود میتواند نگاهی متفاوت به بیماری را در کودک ایجاد کند و از ترس کودک از دکتر رفتن بکاهد.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب جورج سرما میخورد _ دنیای پپا
«بابا میگوید: «بیایید تو، بچهها! باران خیلی شدید شده.»مامان میپرسد: «جورج کلاهت کجاست؟»
جورج جواب میدهد: «اچو!»
ای وای! جرج سرما خورده است.»
در این کتاب کوچک نکات آموزندهی بسیاری گنجانده شده است.
برای مثال در جریان قصه جورج به دلیل نذاشتن کلاه سرما خورده و این موضوع اهمیت مراقبت از خود را به کودک یادآور میشد.
لزوم استراحت کردن و در خانه ماندن برای خوب شدن دیگر موردیست که کودک به همراه جورج در خلال داستان میآموزد.
نگرانی جورج از خرس قهوهای که دکتر است و در نهایت مواجه شدن با او دیگر نقطهی عطف آموزنده داستان بوده که به دنبال رفع ترس کودک از دکتر رفتن است.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب وقتی سارا مریض میشود
«حال سارا آنقدر بد بود که حتی نمیتوانست نگاهی به عکسهای کتابهای داستانش بیندازد. آنقدر مریض بود که حال نداشت با مداد شمعیهایی که تازه خریده بود نقاشی بکشد. اصلاً هیچکاری نمیتوانست بکند.»بیحوصلی و کسالت در هنگام بیماری یکی از آزاردهندهترین بخشهای این تجربه برای کودکان است.
در این کتاب قصهی سارا را میخوانیم که بیمار شده و حالا باید مدت زیادی را در تخت بماند.
در جریان قصه سارا بهتدریج خوب میشود و علائم بیماری از بدن او محو میشوند.
همراه شدن کودک با سارا در طول قصه و تجربهی موقعیتهای مختلف درک کودک را از لزوم استراحت و طی کردن دورهی درمان بالا میبرد و میزان ترس کودک از دکتر رفتن را کاهش میدهد.
بازگشت به فهرست کتابها
کتاب کاملیا _ نمیخواهم به دکتر بروم!
«اگر خیلی گریه کنم، باز هم دکتر به من آبنبات میدهد؟»«البته عزیزم.»
چند دقیقه بعد کاملیا پیش دکتر رفت. او با دیدن آمپول، خرسی را محکم به خودش فشار داد.
دکتر با مهربانی پرسید: «میترسی؟»
کاملیا با کمرویی جواب داد: «یک کمی.»
قصهی کاملیا هم به ترس کودک از دکتر رفتن و بهویژه ترس از آمپول زدن میپردازد.
در این کتاب تلاش شده است تا نگرانی کودک در قالب دیالوگهای کوتاه و بدون توضیحات اضافه به خواننده نشان داده شود.
کاملیا در نهایت شجاعت رفتن به دکتر را پیدا میکند و به این نتیجه میرسد که آمپول زدن زیاد هم درد ندارد.
بازگشت به ابتدای مقاله
ترس کودک از دکتر رفتن را چگونه برطرف کنیم؟
ترس کودک از دکتر رفتن یکی از ترسهای رایج در میان کودکان است. کتابها و قصهها ابزار قدرتمندی برای کاهش اضطراب و نگرانیهای رایج کودکان هستند.پیشنهاد میکنیم پیش از نیاز به رفتن به دکتر، چنین کتابهایی را برای کودکان بخوانید و آنها را با شغل پزشک و تاثیر او در بهبود جسمانی کودک آشنا کنید.
رفتار پزشک و نوع برخورد او یکی از تاثیرگذارترین موارد در کاهش یا حتی افزایش استرس و نگرانی کودک است.
از این رو در انتخاب پزشکی که کودکان بتواند با او ارتباط گرفته و احساس اطمینان کند نیز دقت داشته باشید.