درخت خاطره (قصه‌های دوست‌داشتنی)

20,000 تومان

کتاب کودک درخت خاطره از سری کتاب‌های قصه‌های دوست‌داشتنی، کتابی سراسر آرامش و امید برای کمک به کودک سوگوار است.

رده سنی : 3 تا 7 سال 7 تا 12 سال

انتشارات : بافرزندان

موضوع : کودک سوگوار

چرا کتاب کودک درخت خاطره را برای فرزندم تهیه کنم؟
کتاب کودک درخت خاطره از سری کتاب‌های قصه‌های دوست‌داشتنی، کتابی سراسر آرامش‌بخش و شیرین برای کمک به کودک سوگوار است. کودکان درک صحیحی از مرگ ندارند. وقتی یکی از اعضای خانواده از دنیا می‌رود واکنش آن‌ها بستگی به رفتار بزرگ‌ترها و آموزش‌های داده شده دارد. مرگ یکی از افراد خانواده می‌تواند آسیب‌های سختی به روان کودک وارد کند و هرچقدر نسبت فرد فوت شده نزدیک‌تر باشد(برای مثال یکی از والدین، خواهر یا برادر) این آسیب می‌تواند سخت‌تر باشد. ما والدین و مربیان کودک باید با کمک آموزش‌های لازم کمک کنیم تا کودک با آگاهی و شناخت نسبت به فقدان فرد فوت شده برخورد کند تا آرامش روان او حفظ شود یا لااقل از آسیب‌های جدی جلوگیری گردد.
یکی از این روش‌ها استفاده از کتاب کودک درخت خاطره است. کتابی که با داستان و تصاویر الهام‌بخشش تلاش دارد به کودک داغدار کمک کند تا ذهنش را از تلاطم برهاند و با درک صحیح از زندگی، مرگ را به عنوان مرحله‌ای از زندگانی بپذیرد. فرزند شما با کمک قصه‌ی این کتاب دیگر مرگ را نیستی و نابودی نمی‌پندارد. اثر فردی که از دنیا رفته همچنان در زندگی جاری ‌است و حضورش در قلب افرادی که دوستش دارند همچنان حس می‌شود.

خلاصه کتاب کودک درخت خاطره:
داستان این کتاب درمورد روباهی است که پس از زندگی شاد و دراز، در یک روز برفی،  در فضایی باز میان جنگل به خوابی همیشگی می‌رود. حیوانات جنگل که از دوستان روباه بودند غمگین می‌شوند. آنها یکی یکی به کنار روباه می‌روند. هرکدام از حیوانات از خاطرات خوش خود از روباه می‌گفتند. خاطراتی که دل غمگین آنها را از گرما لبریز می‌کرد. درست در جایی که روباه خوابیده بود یک گیاه نارنجی کوچک رشد کرد و با گفتن هر خاطره هم قلب حیوانات ‌از غصه سبک می‌شد و هم آن گیاه بزرگ‌تر و زیباتر می‌شد. گیاه تا جایی رشد کرد که همچون روباه پناهگاه همه حیوانات جنگل شد. اگر شما به عنوان والدین یا مربی به دنبال کمک به مدد رساندن به کودک سوگوار هستید، کتاب کودک درخت خاطره را به شما پیشنهاد می‌کنیم.
بخشی از کتاب:
روباه همه‌ی آنها را دوست داشت. او مهربان و با محبت بود. هیچکس نمی‌توانست زندگی بدون او را تصور کند. حیوانات مدتی ساکت نشستند. جغد اولین کسی بود که سر حرف را باز کرد. او با لبخند گرمی گفت:  «یادم می‌آید وقتی من و روباه خیلی جوان بودیم، هر پاییز با هم مسابقه می‌گذاشتیم تا ببینیم چه کسی بیشتر می‌تواند برگ‌هایی که از درختان می‌ریزند را توی هوا بگیرد. » بقیه‌ی حیوانات یادشان آمد و لبخند زدند.