می‌می‌نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده (ترانه‌های می‌می‌نی و مامانی)

چرا کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده را برای فرزندم تهیه کنم؟
کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده، قصه‌ای منظوم با رویکرد آموزش امانتداری به کودکان است. مفاهیم اخلاقی نظیر صداقت و امانتداری، یک مفهموم انتزاعی است، و در سنین اولیه کودکی، درک این مفاهیم برای کودک میسر نیست، ما باید با روش‌های خلاقانه‌ای این‌ مفاهیم را گام به گام و غیرمستقیم به کودک آموزش دهیم. یکی از روش‌های آموزش امانتداری به کودکان، خوانش کتاب‌هایی مانند کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده می‌باشد. این کتاب مفهوم امانتداری را از حالت انتزاعی وارد یک مثال قابل درک برای کودکان می‌کند، تا این مفهوم اخلاقی در ذهن کودک جا بیافتد و تقویت گردد.
داستان کتاب که به شکل ترانه‌ای ساده و با ابیات کوتاه نوشته شده، کاملا شاد و قابل فهم است. در تمام طول داستان شعر، ما شاهد دیالوگ‌های دوطرفه‌ی مادر و فرزند هستیم که رابطه‌ی عاطفی بین آن‌ها و اهمیت نقش محبت و مودت در خانواده را به ما و کودک نشان می‌دهد. آموزش امانت داری به کودکان از اهداف اصلی این قصه است، اما در کنار این آموزش، در کتاب مفاهیمی چون صداقت و پس‌انداز  نیز به کودک یاد داده می‌شود. در پایان کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده، مادر به بچه میمون خود، که امانت داری کرده، یک بستنی چوبی هدیه می‌دهد. در واقع شاعر با این نوع پایان بندی هم برای کودک و هم برای مادر تجربه‌ای ارزشمند را به اشتراک گذاشته‌؛ کودک می‌آموزد که صداقت باعث می‌شود که او بهتر و زودتر به هدفش برسد. و والدین نیز باید با استفاده به موقع از تشویق، رفتارهای مثبت در کودکان خود را تقویت کنند. این مجموعه کتاب با اشعاری تربیتی و آموزنده، تلاش می‌کند تجربه‌ی کودکان شما را در جهت تقویت رفتار مثبت، بیشتر کند. اشعار کتاب در کنار تصاویر شاد و رنگی، حس خوشی را برای کودک به ارمغان می‌آورد. در پایان کتاب نیز پنج پرسش برای کودک مطرح می‌شود تا یادگیری در کودک عمیق‌تر گردد. این کتاب که از مجموعه ترانه‌های ۱۲ جلدی می می نی و مامانی است، مناسب گروه سنی یک سال به بالا می‌باشد.
خلاصه‌ی کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده:
داستان کتاب کودک می می نی پشت پرده یه سکه پیدا کرده درمورد بچه میمون شیرین و بازیگوشی است که دوست دارد برای خودش بستنی بخرد. اما وقتی به سراغ قلک خود می‌رود، متوجه می‌شود که خالی است. او از مادرش تقاضای پول می‌کند اما مادرش به او می‌گوید که به او قبلا پول داده و او درون قلکش ریخته. می می نی که قبلا پول‌های قلک را خرج خرید اسباب بازی کرده، به صورت اتفاقی سکه پولی را در خانه پیدا می‌کند. او وسوسه می‌شود که این پول را برای خودش خرج کند!